تامین کننده تجهیزات رول فرمینگ

بیش از 30 سال تجربه تولید

ویلای قاب فولادی با رول سرد

معماران و طراحان شرکت‌های پیشرو، و همچنین تأثیرگذاران و کارشناسان، نقاط قوت و ضعف تفکر و عمل طراحی معاصر را بررسی می‌کنند و موضوعاتی مانند تحقیق، فناوری و سلامت را بررسی می‌کنند.
اعضای متروپلیس از طریق تجزیه و تحلیل عمیق، دیدگاه انتقادی و گزارش دقیق، ابزارهایی را که در سال آینده به آن نیاز دارید در اختیار شما قرار می دهند.
در سال 2019، دو موزه به نام باهاوس در محافل فرهنگی آلمان ظاهر شد. برای استفاده از صدمین سالگرد مدرسه طراحی، موزه باهاوس در وایمار اولین موزه ای بود که از دروازه های خود بیرون آمد و در اوایل آوریل افتتاح شد. چند کلیک بعد، موزه باهاوس در دسائو در اوایل سپتامبر از این کار پیروی کرد. پروژه سوم، توسعه تاخیری آرشیو/موزه باهاوس گشتالتانگ والتر گروپیوس در سال 1979 در برلین، به سرعت پیش نرفت و انتظار می رفت چندین سال دیگر باز باشد.
در حال حاضر در برلین، کیل کاپیتان گروپیوس در یک گودال گل آلود غرق شده و برنامه او به یک ضمیمه موقت منتقل شده است. این ساختمان که در سال 1976 ساخته شد، همان سالی که GDR پردیس دسائو در کاپیتان را در سال 1979 بازسازی کرد، با وجود افزایش چشمگیر ترافیک از زمان فروپاشی دیوار برلین، هرگز محبوبیت خاصی نداشت. ظاهراً این نتیجه یک مصالحه بود: طرح اولیه گروپیوس در سال 1964 برای مکانی شیبدار در دارمشتات، شهر کوچکی در نزدیکی فرانکفورت، توسط سیاستمداران محلی خنثی شد. این پروژه تا دهه بعد، پس از مرگ گروپیوس، جایی در برلین غربی آن زمان پیدا کرد. با این حال، این اختلال نقشه اولیه را مختل کرد و نیاز به اصلاحات گسترده (به ویژه تبدیل ساختمان به یک منطقه هموار) توسط دستیار گروپیوس، الکس سیانوویچ داشت.
هر گونه سرزندگی از پیش نویس اول به طور روشمند در نسخه نهایی کم رنگ از بین رفت. به قول منتقد سیبیلا موهولی-ناگی، مدولار است، بدون ایمان به منطق و تفریق، «بدون میل آتشین به پتانسیل جدید». او از هر فرصتی برای مقابله با گروپیوس در دوران دولتمردی قدیمی خود استفاده می کرد. سطحی که برخلاف شهرت مدرسه، باعث نگرانی معماران باهاوس برای صنعتگری بود، مات بود. سقف شیبدار معروف، و همچنین رمپ پر جنب و جوشی که توسط Cvijanovic اضافه شده است، ارتفاع بیشتری را هدف قرار می دهند، اما شکست می خورند. باهاوس نبود.
مورد آرشیو باهاوس آموزنده است زیرا مشکل ایجاد یک "برند" را برجسته می کند، به ویژه یک برند سنتی مانند باهاوس. جادو را نمی توان به سادگی بازگرداند، همانطور که تراژدی تبدیل به مسخره می شود و مسخره به نیهیلیسم ممتیک. در حالی که هر شهر در جهان ساختمان‌های «مدرن» را ایجاد می‌کند، اما شباهت‌های بیشتری با معروف‌ترین مدارس طراحی قرن بیستم دارند تا با ویروسی بودن IKEA و Alucobond.
با این حال، نبوغ باهاوس در موقعیت سیاسی قابل اشتعال بود که آن را مجبور به وجود کرد. از گدازه های جنگ های جهانی، روح جدیدی پدید آمد که گروپیوس در مانیفست سال 1919 خود در تأسیس مدرسه در وایمار بیان کرد. «تبلور» واژه کلیدی است، همانطور که توصیه به یاد ماندنی او است: «هنر بالاخره باید بیان بلورین خود را در یک اثر هنری بزرگ پیدا کند. این اثر هنری بزرگ، این کلیسای جامع آینده، نور فراوانی را به کوچکترین اشیاء زندگی روزمره وارد می کند. زندگی.”
بنابراین تصادفی نیست که کپی‌برداری‌شده‌ترین تصویر از اوایل دوره وایمار باوهاوس، حکاکی روی چوب توسط لیونل فاینینگر بود که یک «کلیسای جامع سوسیالیستی» منشوری را به تصویر می‌کشید. این سوسیالیسم ویلیام موریس است، زمینی و برادرانه، تسلیم احساس حسی و جوهر گونه ها قبل از عقل ابزاری. هنر، یعنی پیشه وری، احتیاط در برابر وحشت جنگ مکانیزه ای خواهد بود که بورژوازی در داخل و خارج به آن متوسل می شود.
آنچه در مواجهه با چنین رویارویی لازم است، احساس و انسانیت است و کجا بهتر از وایمار، مرکز عصبی روشنگری آلمان، زادگاه گوته و شیلر، می توان این موضع را گرفت؟ اما به زودی اسپرانتو اکسپرسیونیستی که در استودیوهای باهاوس معلق بود به خداباوری طراح دیگری تبدیل شد، زاویه‌دارتر و تکه تکه‌تر، تا حدی بر اساس کار تئو وان دوزبورگ De Stijlist.
هایکه هانادا، معمار طراحی‌کننده موزه باهاوس در وایمار، قدرت خرید کمی برای تأثیرگذاری بر هر دوی آنها داشت. یک مکعب بتونی چمباتمه زده، بخشی از اضطراب نهفته در اکسپرسیونیسم را بیان می کند، اما لطف نجات دهنده آن را انکار می کند. با توجه به اهمیت سیاست نابودی وایمار که توسط ماشین نازی پشتیبانی می‌شود، و همچنین نزدیکی مکان به گاوفوروم (ساختمان اداری که در آن سیاست توسعه داده شد) و اردوگاه کار اجباری بوخنوالد (محل اجرای سیاست) مناسب است. حجم موزه تنها چند پنجره دارد که به آن حس محکمی می دهد. به نظر می رسد این استراتژی یک شروع منفی درونی شده باشد، اگر فضای داخلی مطبوع نبود، که با این وجود از تاکید بیش از حد بر یک راه پله مرکزی و بسیار باریک رنج می برد.
برای همه آن بلبرینگ های فشرده و سنگین، این یک "سیلوی" نیست که برخی از بررسی کنندگان ادعا می کنند. نقد معماری همیشه با مقایسه ها یک قرارداد آزاردهنده داشته است. در این مورد، وسوسه قابل درک است - بسیار نزدیک به گوفوروم و دادگاه مجاور که زمانی عنوان افتخاری "آدولف هیتلرپلاتز" را داشت - و در هر صورت، به نسخه الف قانون دروین اشاره می کند: هر بحثی در مورد باهاوس منجر خواهد شد. به نازیسم
این مدرسه برای اولین بار از وایمار اخراج شد که مقامات خشمگین استانی بودجه خود را پس گرفتند. او به دسائو نقل مکان کرد و مدرسه سال های طلایی خود را (1926) در محوطه دانشگاه گروپیوس گذراند. گروپیوس باتوم را به کمونیست پوزخند (و از نظر معماری برتر) هانس مایر سپرد. مدرسه گسترش یافته است، و در همان زمان، دانش آموزان به طور کامل با دنیای خارج از استودیو خود درگیر شده اند. این یک مشکل شد، مایر مجبور به ترک شد و میس ون در روهه وارد شکاف شد. او برنامه درسی را رها کرد و تمرکز خود را از مسکن کارگری و همچنین تبلیغات، نقاشی، مجسمه سازی و تئاتر به ویلای شیشه ای تخت افلاطون تغییر داد. کاوش دانشجویی اسرار صنعتی و تاریخی به مطالعه انگشت به لب فرم معماری هدایت می شود. اما اشکالی ندارد، زیرا پیراهن‌های قهوه‌ای در اینجا ظاهر می‌شوند، و برخی حتی به باهاوسلر نفوذ می‌کنند. آنها مدرسه را "آکواریوم" نامیدند و آن را به برلین فرستادند، جایی که در نهایت در برابر تهدید Kulturkampf تسلیم شد.
باهاوس یکی از اولین قربانیان فاشیسم بود که منجر به پراکندگی رهبران آن در سراسر مرزها و نیمکره ها شد. (دوباره موهولی-ناگی: "در سال 1933 هیتلر درخت را تکان داد و آمریکا میوه های نبوغ آلمانی را درو کرد.") در پایان قرن، گروپیوس، بروئر و دیگران به قلب دنیای روشنفکری آمریکا خوش آمدند. . و "احساس" - نام مستعار احمقانه ای که یک دوست جدید به او داده بود - شروع به پاک کردن سوابق کرد. دوره وایمار کاملاً کشته شد و جریان سوسیالیستی مدرسه تغییر مسیر داد. آنچه باقی می ماند Bauhaus او در دسائو است، موسسه ای بسیار مدرن برای دنیای قدیم.
باهاوس محور اصلی استراتژی قدرت نرم سیا برای تضعیف وجهه بالای اتحاد جماهیر شوروی پس از جنگ جهانی دوم بود. دسائو، محوطه دانشگاه و شهر تحت کنترل شوروی بودند، اما باهاوس واقعی، مانند دموکراسی، در جهان اول زندگی می کرد. همانطور که محققانی مانند کاتلین جیمز-چاکرابورتی نشان داده اند، جریان های مختلف مدرنیته که قبل، همزمان و حتی پس از باهاوس آلمانی - Neues Bauen، اکسپرسیونیسم، Weimar Lichtreklame - به طور رسمی در Bauhaus گنجانده شدند، وجود داشته است، این نام تجاری خواهد بود. در سراسر جهان وارد می شود. . گروه ناتو
اما در معماری echt Bauhaus کشور زادگاهش، دو دست از همه مهمتر هستند. علاوه بر پردیس‌های مدرسه، ساختمان‌های کتاب درسی نیز وجود دارد، مانند ویلای استاد گروپیوس برای استادان باهاوس (نامشخص، کاندینسکی، موهولی-ناگی)، و کارهای غیرآموزشی و غیر گچ‌کاری، یعنی اداره استخدام گروپیوس (1929) و هانس مایر. یک خانه فریبنده ساده با بالکن (1930). در وایمار، Haus am Horn در سال 1923 اولین تلاش برای این ژانر بود. حتی دورتر از آلمان مرکزی، مدرسه اتحادیه کارگری مایر ADGB در برنائو، نزدیک برلین، در سال 1930 بود. مانند پردیس دسائو، پر از ایده‌ها – و ایده‌های بسیار مفید – است، اما نسبت به سیگنال Sachlichkeit گروپیوس بی‌تفاوت است.
حتی پس از یک قرن، ساختمان‌ها به دلیل نیروی مثال زدنی خود هنوز ترک می‌خورند. البته ممکن است خلوص لوتری را که باهاوسلرها قبلاً در روابط اجتماعی روزمره خود زیر پا گذاشته اند، نداشته باشیم. یا یک افلاتوس مفهومی بیهوده («وحدت جدید»)، یا یک سرود تکنوکراتیک (هنر و فناوری، فناوری و هنر، آمین).
خوب، با تشکر از Adendum Architects، استودیوی پشت موزه Bauhaus Dessau در بارسلون، اسپانیا. بدترین ویژگی های Dessau Gang را حذف می کند و در عین حال خطوط سخت و تایپوگرافی عجیب و غریب را حفظ می کند. نمی توان گفت که ساختمان برجسته است. نمودار بسیار ساده است، یک ارتباط کلاسیک بین مجازی و واقعی: یک سالن نمایشگاهی با یک دهانه روشن پیوسته، یک سالن طراحی ترکیبی با یک دهانه روشن پیوسته است. نیمه بالایی سیاه رنگ است تا محتویات را پنهان کند، در حالی که نیمه پایینی پاکت شفاف را دست نخورده باقی می گذارد.
تا اینجا خیلی متواضع اما با توجه به موقعیت برجسته ساختمان در یک پارک بزرگ در مرکز شهر، پنجره های شیشه ای آن چنان که باید شفاف نیستند. معماران قصد داشتند نما را غیر مادی کنند (به روح باهاوس)، به طوری که هم داخل و هم بیرون تار می شد، اما فراتر از آن، حضور موزه در سایر مکان های عمومی سرزده به نظر می رسید.
در همین حال، گسترش موزه در برلین ظریف ترین آثار جدید است. بیشتر پروژه در زیر زمین پنهان خواهد شد و یک برج پنج طبقه تنها روبنای قابل رویت در نقشه است. این دارای ستون های منظم نازک و پارامتریک در خارج است که کف داخلی (برای کافه موزه و فروشگاه) را کاملاً باز می کند. Staab Architekten در سال 2015 توسط کمیسیون تصاحب شد و عاقلانه بود که فاصله ای بین ساختمان موجود و ساختمان خود حفظ شود تا هر گونه نفوذ مستقیم بهتر از بین برود.
از قضا، بیشتر ادعای باهاوس در مورد تاریخ مربوط به آثار معماری است که مقصر هستند. به استثنای ساختمان‌های مایر و پردیس دسائو، «معماری باهاوس» کمی گمراه‌کننده است. فعالیت های دیگر در مدرسه، از بافتن تا طراحی کاغذ دیواری، از نقاشی تا تبلیغات، نوآورانه بود و هنوز هم تخیل ما را تسخیر می کند. (در واقع، باهاوس برای بیشتر مدت وجود خود طرح معماری نداشته است.)
اگر باهاوس در سال 2019 بازسازی شود، چه چیزی دانشجویان را در شب بیدار نگه می دارد؟ این سوالی است که در کتاب جدید آینده باهاوس (میت چاپ MIT) مطرح شده است و در میان پاسخ های متنوع و به موقع، معماری، یعنی معماری، در هیچ کجا یافت نمی شود. اما نمی‌توانید کمپین‌های گردشگری انبوه را فقط به خاطر ایده‌های منجمد راه‌اندازی کنید - مالکیت فکری جدید پرخطر.
مسافران بالقوه نیز اجازه ندارند در داخل ملیله آلبرز قدم بزنند. شما نمی توانید در نقاشی کلی ساکن شوید یا بدن خود را بر روی طرح کلی قوری برانت فشار دهید. اما می توانید سوار هواپیما شوید، به برلین پرواز کنید، با قطار به دسائو بروید، با تاکسی به گروپیوسالی 38 بروید، از آن درهای قرمز رنگ (بیش از قرمز) عبور کنید، روی پله ها عکس بگیرید، در مغازه کادویی، در عزاداری کنید. . در اتاق غذاخوری جوانی از دست رفته توست حتی می توانید یک شب بمانید.
همچنین ممکن است دوست داشته باشید دور از معبد عقل، باوهاوس یک دیگ منحرف است.
برای دریافت آخرین به‌روزرسانی‌ها، محتوای انحصاری و پیشنهادات اشتراک مستقیماً به صندوق ورودی خود در خبرنامه ما مشترک شوید!


زمان ارسال: سپتامبر 23-2022